!شرم ٬ شبنم‌ ٬ افتاده گی٬ رمه

آه ای حلزون ! از کوهستان فوجی بالا برو٬ ولی آرام آرام!

!شرم ٬ شبنم‌ ٬ افتاده گی٬ رمه

آه ای حلزون ! از کوهستان فوجی بالا برو٬ ولی آرام آرام!

تمام من !

 

 

صدای جیغ یک مرغ دریایی و بوی چوب سوخته٫ تلاش من برای زنده ماندن پیش از اینکه زاده شوم . 

اینجا بوی خون سوخته می آید و بوی تازگی خشکیده ای که طول می کشد تا به زبان آید. 

دستان بیچاره ی من که این همه تلاش می کنند تا بنویسند. 

بوی خون تازه می آید . خون تازه ای که راهش را به رگ هایم پیدا می کند.

  

***

 

 

دختر دستانش را توی آب دریا می شوید ٬ آنها را به بینی اش نزدیک می کند...زیر لب می گوید : بوی چوب سوخته می دهد. و چوب تازه ی دیگری را در آتش می اندازد. 

روی ماسه ها دراز می کشد و با نوک انگشتانش خطی روی ماسه ها می کشد و خطی دیگر که قبلی را قطع می کند و با صدای بلند نفسش را بیرون می دهد . به سمت چپش می چرخد و بی اینکه بلند شود دفتر سبز رنگی را بیرون می کشد و از خط دوم می نویسد:  

 

صدای جیغ یک مرغ دریایی و بوی ... 

 

پ.ن : هر چه می کنم که تازه شوم نمی شود دل از این آهنگ کهنه کند...نمی توانم!