صدای جیغ یک مرغ دریایی و بوی چوب سوخته٫ تلاش من برای زنده ماندن پیش از اینکه زاده شوم .
اینجا بوی خون سوخته می آید و بوی تازگی خشکیده ای که طول می کشد تا به زبان آید.
دستان بیچاره ی من که این همه تلاش می کنند تا بنویسند.
بوی خون تازه می آید . خون تازه ای که راهش را به رگ هایم پیدا می کند.
***
دختر دستانش را توی آب دریا می شوید ٬ آنها را به بینی اش نزدیک می کند...زیر لب می گوید : بوی چوب سوخته می دهد. و چوب تازه ی دیگری را در آتش می اندازد.
روی ماسه ها دراز می کشد و با نوک انگشتانش خطی روی ماسه ها می کشد و خطی دیگر که قبلی را قطع می کند و با صدای بلند نفسش را بیرون می دهد . به سمت چپش می چرخد و بی اینکه بلند شود دفتر سبز رنگی را بیرون می کشد و از خط دوم می نویسد:
صدای جیغ یک مرغ دریایی و بوی ...
پ.ن : هر چه می کنم که تازه شوم نمی شود دل از این آهنگ کهنه کند...نمی توانم!