!شرم ٬ شبنم‌ ٬ افتاده گی٬ رمه

آه ای حلزون ! از کوهستان فوجی بالا برو٬ ولی آرام آرام!

!شرم ٬ شبنم‌ ٬ افتاده گی٬ رمه

آه ای حلزون ! از کوهستان فوجی بالا برو٬ ولی آرام آرام!

این منم که دستانم را برای تمام دنیا گشوده ام

در آستانه ی در ایستاده ای و باد دامنت را تکان تکان می دهد . با نگرانی زیادی تمام طول کوچه را نگاه می کنی و پی چیزی می گردی که نمی دانی چیست.

زنی که دست پسر ۴ــ۵ ساله ای را چسبیده برایت دست تکان می دهد و تو چیزی به یاد نمی آوری اما به او لبخند می زنی.

مرد رهگذری دزدکی زنانگی ات را انگار دید می زند و تو سرخ می شوی٬ تا زیر گلو. خودت را جمع می کنی . سرت گیج می رود و دهانت تلخ است. روی زمین می نشینی و به در تکیه می دهی و به ساعتت نگاه می کنی. تو حتی به یاد نمی آوری که دیر کرده یا نه.

سرت را به در می چسبانی و چشمانت را می بندی.

بغض عجیبی گلویت را فشار می دهد ٬رهایش می کنی و اشک های درشتت روی دامنت می نشیند و تو حتی به یاد نمی آوری برای چه این همه غمگینی.

خوب می دانی حاضری هرکاری برای داشتنش بکنی٬ داشتن کسی که از وجودش مطمئن نیستی.

باز بلند می شوی و تلاش می کنی تعادلت را حفظ کنی ٬ می ایستی و به جایی که نمی دانی کجاست چشم می دوزی. کسی از پشت سرت اسمت را صدا می زند. بر میگردی ٬ نمی شناسی اش ...نگاهش می کنی ٬ چشمانت را ریز می کنی ؛ خون به گونه هایت می دود!



پ.ن۱: حالا خوب می دانم که عقیم نیستم . حال آنکه بچه هایم هنوز نه زیبا هستند و نه باهوش.


پ.ن۲: از همین حالا حدس می زنم که نه حوصله و نه نبوغ نوشتن یک عیدانه و بهارانه ی درست و خوب و راضی کننده را داشته باشم.

پس همین الان برایتان می نویسم:

تا آخرین روز امسال هرروزتان بشود از بهترین های زندگی تان! تا برای من هم آرزویی نکرده باقی بماد برای اول سال بعد شما!


نظرات 19 + ارسال نظر
ela جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ http://whisperingcloud.blogfa.com

خوب می دانی حاضری هرکاری برای داشتنش بکنی٬ داشتن کسی که از وجودش مطمئن نیستی.

دلم خواست دامن پوش بودم و پریشان نیامدنش با همین جمله ات .

شب جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:16 ب.ظ http://aanjaa.persianblog.ir

گشتن، ندانستن، به یاد نیاوردن، گشتن دوباره، نفهمیدن، گشتن بازهم، باز هم گشتن و پیدا نکردن!! یک دردی هست حتما که

شاه آمفاکتوس سوم شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ق.ظ http://8hellion8.blogfa.com

و روی سکوی خمیازه
می نشینم تا بیایی

راوی شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.afzoon.blogfa.com

من هیچوقت از آب دلگیر نشدم بلکه میپندارم با جرعه جرعه ی آب فریبمان دادند ....
پاینده باشی دوست عزیز من .

توتوی راوی شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ب.ظ

من چه گویم که تو و متن تو را در خور هیچ ....
بهاری که میاید خوش آید

خاموش یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.khamoosh135.blogfa.com

...
بیا کمی آواز بخوانیم! من دلم پرواز می خواهد!
...

ela دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ق.ظ http://whisperingcloud.blogfa.com

من و تو اهلی میشیم برای هم !

خاموش دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ http://www.khamoosh135.blogfa.com

...
از دقت نظرت ممنونم! امادلیلش تنهاکمبود وقت و گرفتاری ها بود! دلم هم می خواست بعد از وقفه ی چند روزه بداننند دوستانم که به یادشان هستم!
عذر می خوام دوست تیزبین من!
...

یک بیگانه سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:13 ب.ظ http://1biganeh.blogfa.com

سلام
وبلاگ خوبی دارین. نوشته هاتون هم زیباست. نوروز خوبی داشته باشین

شیما پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ http://shima52.blogfa.com

سلام. گل سانا! یه نقد: آخر نوشت هات مثل قبل ها نیست... قبل ها حقیقتا آخر نوشته آدم میخکوب میشد. فرد هات عالی. بود. در عین پایانی روشن بودن جذاب بودن. اما الان مثل قبلا ها نیست.
البته... نوشته های گل سانا همیشه نوشته های گل ساناست... و من از ته دلم دوستشون دارم...
تازشم بد نیست یه وقت سر بزنیا :((

مانی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ق.ظ http://www.maani2.blogfa.com

بهارت شاد و پرگل ...

سیگار جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ب.ظ

من با شیما موافق نیستم. اتفاقا نوشته های الانت خیلی محکم ترن.

این تیکه خصوصا عالی بود:

«روی زمین می نشینی و به در تکیه می دهی و به ساعتت نگاه می کنی. تو حتی به یاد نمی آوری که دیر کرده یا نه.

سرت را به در می چسبانی و چشمانت را می بندی.»

سیگار و اسپرسو جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:00 ب.ظ http://sigaroespersu.persianblog.ir

یعنی آخر اومد؟؟؟ :|
-----------------------
این هدیه به مناسبت سال نو تقدیم به بلاگی که میخونمش...

http://vahshat.persiangig.com/image/other/sigaroespersu.persianblog.ir.jpg

شاد زی...

شیما جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ http://shima52.blogfa.com

به سیگار:
این که فرود متن نبود!!... من تمام حرفم درباره ی فرود نوشته بود وگرنه تو زیبایی حس و تعابیر و جمله ها و توصیفات ریز و دقیقش که حرفی نیست... یک دور کامنتم رو بخون خب!!

ela شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:31 ب.ظ http://whisperingcloud.blogfa.com

دختر ، خواهرک ، آخرین عصر 88 ، که شاید فرقی هم با عصرهای 89 نداشته باشه با گل اومدم پیشت

قلندر سه‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ http://osyanemotlagh.persianblog.ir

نوروز خجسته ………سلامتی در پیش ………عشق پایدار
یا حق

سیگار جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ

شیما جان می بخشی! حق با توئه، ولی وقتی خودش مث قبل نیست، آخر نوشته هاشم مث قبل نمی تونه باشه.
قبلا آخر نوشته هاش یه نقطه ی گنده بود، یه پایان میخ شده. ولی الان هاشور و بازه. بایدم همین طور باشه، درست مث خودش!

دختر دریا پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://seadaughter.blogfa.com

کل صفحه اول وب رو خوندم
حس های متفاوتی برام داشت
بعضی هاش برام این حس رو داشت : که دوست دارم تو این وضعیت روحی قلم به دست بگیرم و با همین سبک اونقدر بنویسم و بنویسم و بنویسم که توش غرق بشم .
انگار که می خواستم همه دورنم رو بریزم بیرون و از شرش خلاص شم !

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:50 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد